به عقیدهی من ما انسان های در مورد چیزی جز خودمان نمینویسم.
کمی نگاه کنیم، رمان تخیلی میخوانی و اگر با نویسنده اش حرف بزنی، میبینی خیلی از آن شخصیت ها برگرفته از خود اوست.
رمان اجتماعی میخوانی، عادات نویسنده در آن پدیدار میشود.
یکی از جنبه های خوب نوشتن این است که نویسنده خود را بهتر میشناسد.
یک ماهی است که هر روز هزار کلمه روزانه را مینویسم. صرفا آزاد نویسی است. از خودم میگویم و می نویسم.
امروز برخی از متن ها را خواندم دیدم که در این متون آخری چنین چیزهایی نوشته شده است.
- ساعت ده شب پایتخت میبینم، ساعت دوازده شب همان قسمت را، صبح بعد بازهم ساعت ده، ده و نیم همان قسمت را میخوانم، دوازده ظهر هم همان را میبینم.
اگر یک ساعت اول آن را بگذاریم پای تفریح، سه ساعت دیگر تلف کردن وقت است.
حالا قصد دارم همان ده شب را ببینم و بس.
و حرف آخر.
معجزه نوشتن این است که در هر ژانری داستان بنویسی و در هر موضوعی نوشتهای منتشر کنی، از خودت می نویسی و واقعیات زندگی خودت را به رشتهٔ تحریر در میآوری.
پ.ن:
http://habibdl.rozblog.com/